امروز هممثل روزای قبل از خواب پاشدم. رفتم صبحونه خوردم. بابام از اون نون روغنی های خوشمزه خریده بود. چندتا ویدئو از یوتیوب نگاه کردم. مادرم و خواهرم رفتن تا به مادربزرگم سر بزنن. منم با خواهر کوچیکم موندیم خونه تا درس بخونیم. خواهر کوچیکم فردا امتحان ریاضی داره و برای اون داشت میخوند. من هم باید یه مقاله ای رو ترجمه میکردم. تا ظهر همینطور گذروندیم. بعد پدرم اومد و با اون رفتیم خونه مادربزرگ تا ناهار رو مهمونش باشیم.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خبرگزاری"صحنه" ستاره باران Andrea طراحی، فروش و نصب انواع کابینت های آشپزخانه،کمد دیواری، دکوراسیون مغازه دانلود رایگان شعری که ناسروده ماند برگ نما آینه و کنسول | آینه کنسول | آینه شمعدون پایگاه خبری بخش روداب سبزوار سمادو